چهار روز توی ونیز مانده بودم ، بدون آنکه یک کلمه فارسی حرف بزنم ، تنها بودم . ایرانی ها هم کمتر به جایی مثل ونیز می آیند. قیمت تلفن آنقدر گران بود که نمیشد به ایران زنگ زد. اینترنت هم که سر به فلک میزد. خیلی دلم تنگ صحبت کردن شده بود.
توی یکی ازفروشگاههای صنایع دستی و چرم داشتم قدم میزدم که یکدفعه مکالمه ای به فارسی شنیدم . صدای یک زن و مرد. رویم را به سویشان برگرداندم و آرام آرام نزدیک شدم . منتظر بودم دیالوگشان به نقطه ای برسه تا خودم را وارد میدان کنم. شاید آدمهای جذابی بودند و میشد مثلاً یک روز عصر را با آنها گذراند. میخواستند یک کمربند مردانه بخرند. خانم اصرار میکرد که این کمربند به درد برادرش میخورد و آقا معتقد بود که این چرم قلابی است . هرکدام سعی داشتند دیگری را متقاعد کند و آقا مرتب میگفت که شبیه این کمربند را توی سبزه میدان تهران میفروشند به قیمت هزار تومان و حالا چرا باید توی ایتالیا 40 یورو پول آن را بدهند و خانم با بدترین توهین ها میخواست ثابت کند که او هیچ وقت در زندگی فرق جنس خوب و بد را نمی فهمیده . این بار آقا حرف او را استثناً تایید کرد و شاهدش هم این بود که اگر این تفاوت را میفهمید که نمی آمد او را بگیرد . جایتان خالی جنگ مغلوبه شد ، حتی فروشنده ایتالیایی هم فهمید که آنها دارند دعوا میکنند. صدایشان لحظه به لحظه بالاتر میرفت . خانم کمربند را پرتکرد روی پیشخوان پیش رویش و راهش راکشید و از در فروشگاه زد بیرون . آقا هم بدون هیچ توضیحی دنبالش روان شد. من ماندم و فروشنده که با تعجب من را نگاه میکرد. خودم را زدم به آن راه و از فروشند پرسیدم : (( چی شد؟)) فروشنده گفت : ((نمیدانم .....تو فهمیدی؟؟؟))
جواب دادم : ((نه ......زبانشان عجیب بود!!!!))
سلام خدا جون امروز اومدم ازت کمک بگیرم آخه یکی رو گم کردم که فقط تو میتونی برام پیداش کنی راستش نمی دونم چند وقته گمش کردم ولی تقریباً حدود یه ماهه که یه سرنخهای کوچیکی ازش پیدا کردم.......بعضیا بهم گفتن یکی زندانیش کرده میگفتن البته گمشده ی منم هیچ تلاشی برای آزادیش نکرده فقط مثل اینکه چند شب یه کم درخواست کمک کرده ولی صداش به هیچکس غیر از تو نرسیده ....... واسه همینم اومدم و دست به دامنت شدم تا تو یه نشونی بهم بدی.......
چند نفر از آدمای مهربون و آسمونی که دور و برم بودن و فهمیدن گمشده دارم یه نشونی بهم دادن گفتن حتماً با این نشونی گمشدم پیدا میشه اونم اینقدر دقیقه که امکان نداره اشتباه کنه: " فان تابوا و قاموا الصلوه وءاتوا الزکوه فخلواسبیلهم ان الله غفوررحیم""پس اگر توبه کردند و نماز بر پا داشتند و زکات دادند،راه برایشان گشاده گردانید ، زیرا خدا آمرزنده ی مهربان است "
آره خدا جون بالاخره تونستم گمشدمو پیدا کنم ، من خودمو گم کرده بودم ولی توی این روزای آخر تو دستامو باز کردی و قلبمو آماده کردی تا بتونم روح سرگشتمو آروم کنم و اونو دوباره به دیدن جسمم بیارم ، تو روز عید بهترین عیدی رو تو بهم دادی تا به جای اسارت شیطون بازم بشم بنده ی خودت
خدا جون به خاطر لحظه های با تو بودن ممنونتم و ازت میخوام لحظه هایی که با هوی نفس هم خونه میشمو از صفحه ی زندگیم پاک کنی تا روز عید، پاک به درگاهت بیام
مهربونم دوستت دارم و ازت ممنونم که یه مهمونی دیگه ازم پذیرایی کردی ، امیدوارم برات مهمون خوبی بوده باشم
**عید فطر ، عید از خود به خدا رسیدن مبارک**
توی این شبا که هر کس یه گوشه خلوت کرده و قرآن رو سر میگیره و پشیمون از کارایی که کرده اشک میریزه یادتون نره خیلی از دلای شیکسته بهتون التماس دعا گفتن ، یادتون نره خیلیا مریضن و چشم انتظار دستای مهربونتونن که براشون دعا کنید ، یادتون نره یه آقایی یه مولایی پشت درای انتظار صدای اللهم عجل لولیک الحسن شما رو میشنوه واونم براتون دعا میکنه ، یادتون نره اگه برا دیگران دعا کنید خدا هم دعاتون میکنه یادتون نره تو این شبا یه بنده ی ناچیز خدا ازتون التماس دعا داره
این شعر رو بهترین دوستم برام فرستاده منم در آخر نوشتم براتون میذارم و یادتون میندازم بهترین نصیحت برا همه ی ماست
دل را زعلی (ع) اگر بگیرم چه کنم
بی مهر علی (ع) اگر بمیرم چه کنم
فردا که کسی را به کسی کاری نیست
دامان علی (ع) اگر نگیرم چه کنم
تو رو به حق این شبای حق به خاطر شیعه بودنتون شاکر باشید ، علی (ع) یارتون ،التماس دعا.....
با زبانی سوخته بی نفست
با دلی پر آه از تنهایی
با صدایی خاموش از غم تو
بر بلندای جهان خواهم رفت
و صدا خواهم زد
با زبانی خاموش از عمق دلم
تو را ای همه ی هستیم
ای هستی من.....