پایانی برای یک آغاز
یا صاحب الزمان!
داستان نجات بنی اسرائیل به دست موسی ، پایان یافت.
اما تو کجا ، موسی کجا؟
موسی ششصد بنی اسرائیلی را نجات داد.
تو صدها میلیون انسان در مانده را رهایی می بخشی.
موسی نُهنشانه ی نبوت نمایایند.
تو وارث بینات نبوت و آیات قدرت همه ی پیامبرانی.
موسی جادوی هشتاد جادوگررا باطل کرد.
تو جادوی جهانی از جادو را نا بود می کنی.
موسی با یک فرعون در افتاد.
تو با صدها فرعون رو در رو میشوی.
موسی چهل سال در غیبت بود.
تو صدها سال است که رخ در پرده ی پنهانی پوشانده ای.
موسی موعود یوسف بود.
تو موعود همه ی پیامبرانی.
مولای من ! داستان موسی را به خاطر تو نوشته ام.
خواسته ام به بهانه ی قصه ی موسی از تو بگویم.
دانسته ام که خدا داستان موسی را فرموده تا ماجرای تو را باور کنم.
ای موعود منتظَر!
منتظران موسی با دعا و درخواست،با ناله وندبه،با صبر و بردباری و
تحمل درد و رنج و تلاش و کوشش و کشش با شکر و سپاسگزاری ،
ظهور موسی را پیش انداختند.
ما نیز روز و شب در انتظلر آمدن تو شکیبایی می ورزیم.
از درد دوری تو اشک می ریزیم و درمانده و ناتوان ، مضطر و پریشان ، اما امیدوار و آرزومند، داستانی دیگر را آغاز می کنیم :
قصه ی انتظار تو را ، داستان ظهورت را.